روزنامه دوم خردادماه نود و یک
صحبت کردن از چیزی بنام تنهایی، خب خیلی سخته... از اینکه آدمها به آسونی تنها می شن، اما حتی نمی تونن درباره اش بشنون...
نمی دونم، اما احساس می کنم باید بازهم منتظر موند... منتظر یه اتفاق خاص، یه جرقه!
یه اتفاقی که همه چیز رو عوض کنه... خیلی ها ساده از کنار ادمها میگذرن و وقتی دارن میگذرن، طوفان بزرگی توی دل آدمها بپا میکنند.
این همون اتفاقه... یه آشوب که لذت خاص خودش رو داره... حداقل هرچی نباشه، از این تنهایی و روزمرگی بهتره...!
وقتی به آینده نزدیک فکر می کنم، باز به همون نتیجه همیشگی می رسم، به اینکه ایکاش اون اتفاق برای من هم افتاده بود. شاید الان امیدی به فردا بود...!
به اینکه روز رو آغاز کنی، با یک انرژی وصف نشدنی برای اینکه عضر قراره اون رو ببینی...
و این چیزیه که هنوز هم، بعداز 25 سال زندگی تجربه نکردم. اما هنوز منتظرم که اون اتفاق بیفته...
به امید تغییرات خوب و سازنده
-------------------------------------
*پیام/ش ش*
دوم خردادماه نود و یک